mashroom1

هدیه کوچینگ

چند روز پیش دوستم از من پرسید چه هدیه‌ای دوست دارم تا برایم تهیه کند و هیچ چیز به ذهنم نرسید. هیچ چیز! دقیقا شبیه به این بود که ذهنم برای یک لحظه تبدیل شد به یک مکان سیاه خالی. روز بعد با خودم فکر کردم خوب نیست ندانم که چه هدیه‌ای دوست دارم. و یک لیست از هدایایی که دوست دارم دریافت کنم یادداشت کردم. هنگام نوشتن لیست، متوجه شدم که بجز اشیا، خدمات هم می‌توانند گزینه‌های مناسبی برای هدیه دادن باشند و چند مورد از آن‌ها را در لیستم نوشتم.

.

حدود 7 سال پیش، یک هفته قبل از تولد دوستم، از او پرسیدم چه هدیه‌ای برای تولدش می‌خواهد. او هم بدون کوچک‌ترین مکث، درحالی که چشمانش برق می‌زد و با هیجان زیاد گفت:” لواشک”. اول تعجب کردم و افکار زیادی به سرم زد مثل این که “لواشک که یادگاری نمیشه”، “این هدیه زیادی کوچک نیست؟” و…

 بعد با خودم فکر کردم این چیزی است که او می‌خواهد. پس همان رابه بهترین شکل برایش تهیه می‌کنم. هرچه باشد یکی از کارکردهای هدیه، ایجاد برق در چشمان طرف مقابل است. تا همین لحظه، این مورد آسان‌ترین هدیه‌ای بوده که برای کسی خریده‌ام.

.

با فراموشی‌ام در آن لحظه برای نام بردن یک هدیه، یادآوری خاطره‌ای از 7 سال پیش و بعد هم نوشتن یک لیست از هدایا، برای اولین بار به کلمه‌ی “هدیه” دقت کردم. 

چه چیزی تعیین می‌کند چه هدیه‌ای مناسب چه کسی است؟ صرفا قاردادهای نانوشته‌ی فرهنگی که می‌گوید زنان طلا دوست دارند و باید به مردان جوراب هدیه داد؟

ارزش مادی یک هدیه مهم‌تر است یا وقت، انرژی و احساسی که برای آن صرف شده؟

اگر کسی در جایی از زندگی جمله‌ای به من بگوید که زندگیم را تغییر دهد، آن جمله هم هدیه به حساب می‌آید؟

اگر کسی یک مورد از لیست “هدایای مورد علاقه‌‌ام” را برایم تهیه کند بیشتر خوشحال می‌شوم یا زمانی که یک نفر یک کارت بانکی به من بدهد و بگوید بدون هیچ قانونی می‌توانی خرج کنی و هرچه می‌خواهی را برای خود تهیه کنی؟ 

خاص‌ترین هدیه‌ای که کسی می‌تواند به من بدهد چیست؟ (ترجیح می‌دهم جواب این سوال را ندانم چون علاوه بر موارد موجود در لیست مذکور، خاص‌ترین هدیه برای من هدیه‌ای است که خلاقانه باشد و توجه و هوشمندی زیادی برای آن خرج شده باشد)

فکر کردن و صحبت کردن از هدایا چه احساسی را در من زنده می‌کند؟

.

فردای روزی که به این سوالات فکر کردم، در میان آزادنویسی‌ها به این ایده رسیدم که جلسات کوچینگ می‌توانند هدیه‌ی مناسبی برای رد و بدل کردن باشند.

هدیه‌ای که با آن، فرد می‌تواند حین یک گفت و گو، خلاقیت خود را کشف و با آن هرچیزی را که می‌خواهد خلق کند؛ با اصالت.

و هدف اصلیم از نوشتن این متن، این بود که ایده‌ی این هدیه را با شما به اشتراک بگذارم.

*

پی‌نوشت اول: در داستان اول نوشتم: “خوب نیست ندانم چه هدیه‌ای دوست دارم” به این دلیل که این ندانستن، نشانه‌ای از باورهای من بود. و به شما هم توصیه می‌کنم به باورهایی که درمورد هدایا داری توجه کنی. این باورها سرنخ‌های خوبی برای رسیدن به باورهای مالی هستند.

پی‌نوشت دوم: از همین حالا می‌توانی به دوستانت، یک جلسه‌ی کوچینگ با من هدیه بدهی. در صورت تمایل به تهیه‌ی این هدیه، از طریق تلگرام(@tara_yamd) با من در ارتباط باش تا در جریان جزئیات قرار بگیری.

بعد از اینجا کجا بریم؟

2 پاسخ

  1. متن عالی و قابل تامل تارا جان..من هم به این فکر نکردم که چه هدایایی دوست دارم بگیرم و بقول تو حتما بایدارزش مادی داشته باشه یا معنوی👌

    1. ممنون از توجهت شیما جان. شاید بهتره از هردو مزیت مادی و معنویش استفاده کنیم! اگر لیستت رو نوشتی تجربه ات رو باهان درمیون بگذار.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به تارا یاراحمدی هست.

Copyright ©2021