این متن به مرور بازنویسی و تکمیل میشود
لپتاپ را روشن کردم. یک فایل ورد باز کردم که در آن آزادنویسی کنم. یادم افتاد مدتهاست شنیدن یک فایل صوتی را عقب میاندازم. پس آن را پخش کردم و به آن گوش دادم. همزمان چون منتظر پیام مهمی بودم، برنامهی تلگرام را باز کردم و چون سوال مهمی در مورد یک کتاب تازه چاپ شده داشتم، گوگل کروم را باز کردم و سوالم را تایپ کردم. خواهرم با یک ظرف پر از میوههای پوست کنده و قاچ شده وارد اتاق شد؛ قطعاً نمیتوانستم خوردن آن خوشمزهها را عقب بیندازم و همزمان با میوه خوردن، حتماً باید با خواهرم گپ بزنم در غیر این صورت میوه هم نمیخورم. در آن زمان که مشغول انجام قهرمانانه و همزمان این همه کار با هم بودم، آنقدر به خودم افتخار میکردم که انتظار داشتم فرشتهی روی شانهی راستم ظاهر شود و مدال مولتیتسکینگ را به گردنم بیندازد (میدانم که معادل برای این واژه وجود دارد اما به خاطر اینکه از گیج شدن گوگل جلوگیری کنم و او مرا با یک مخلوط کن چند کاره اشتباه نگیرد، به همین معادل خارجی راضی شدم). الان از آن روزها میگذرد، من تغییر کردهام و هرچند تا مدال هم که برای مولتیتسکینگ به من بدهند، حاضر نیستم دوباره چند کار را با هم انجام دهم. هرچند هنوز هم گاهی با موانعی روبرو میشوم و سعی میکنم آنها را از میان بردارم تا با تمرکز بیشتر، فقط به یک کار مشغول باشم و به آن کار عمق ببخشم. در این مطلب برخی موانع تککاره بودن را مرور میکنم و پیشفرضم این است که شما با مضرات مولتیتسکینگ آشنا هستید.
مولتی تسکینگ را یک ارزش میدانیم
بسیاری از ما از خودمان انتظاراتی داریم که با توجه به طبیعت ما و ویژگیهای منحصربفردمان، غیرواقعی هستند. و هرچقدر تلاش کنیم، به آن دست نخواهیم یافت. اگر هم خیلی خوششانس باشیم، با زور و فشار به آن ها میرسیم و در عوض چیزهای دیگری را از دست میدهیم. یکی از این انتظارات، تصویر یک انسان ارزشمند مولتیتسک است که میتواند دنیا را روی یک انگشت بچرخاند. و زمانی که نمیتوانیم به این تصویر وسوسهانگیز عینیت ببخشیم، خود را سرزنش میکنیم.
بسیاری از مراجعین من با این سوال وارد جلسه میشوند که چرا نمیتوانند چند کار را با هم انجام دهند و یا چند هدف را با هم پیش ببرند. به نظر میرسد جابجایی ارزشها باعث ایجاد چنین سوالاتی میشود.
ما کمیت را جایگزین تمرکز، کیفیت، آرامش و لذت کردهایم. تنها کمیت را ارزشمند میدانیم و روز به روز بر سرزنشگریها و نارضایتیمان افزوده و عملکرد ذهنمان تضعیف میشود.
در این باره: خواندن مقاله ی “چرخه ی خودآزاری”
مولتیتسکینگ راحت است
همین حالا که این متن را میخوانید، یک لحظه توقف کنید و به دیوار روبهرویتان نگاه کنید.
سعی کنید بدون تکان دادن سر و چشمهایتان، همهی چیزهایی که در دایرهی دیدتان قرار دارد را ببینید.
در همین حال، تمام صداهای اطراف را بشنوید و آن ها را از هم تفکیک کنید.
هچنان که به دیدنیها و شنیدنیها توجه میکنید، از خودتان بپرسید در دهانتان چه طعمی وجود دارد.
آیا بوی خاصی احساس میکنید؟
دستهایتان، کف پا و تمام پوست بدنتان چه چیزی را لمس میکند؟
تجربهی شما از انجام تمرین ذهنآگاهی بالا آن چه بود؟ این تمرین هر پنج حس را درگیر میکند حفظ آن برای مدت طولانی، کار چندان راحتی نیست.
هنگامی که یک کتاب را باز می کنیم و همزمان گوشمان به دنبال کلماتی است که از دهان خواننده بیرون میآید یا منتظر دریافت یک پیام در واتساپ هستیم، در واقع از خودمان انتظار داریم برای مدتی طولانی و بدون تمرکز، چند حس را درگیر کنیم بدون آن که لذتی از آن ببریم یا برایمان فایدهای داشته باشد.
به عبارتی این تصور غلط برای ما کار می کند که چون یک کار را با چشم و دیگری را با گوش انجام میدهیم، پس کار راحتی است و ذهن باید از پس هردو بربیاید. درصورتی که با یک تمرین ساده به خلاف آن رسیدیم.
پندهایی به خودم درباب تک کاره بودن
به کارهای سطحی عادت کردهایم
ما روزانه مشغول کارهایی هستیم که نیاز به تمرکز و صرف انرژی زیادی ندارند. این کارها آنهایی هستند که در آن ها بسیار ماهر هستیم و یا کارهایی از قبیل چک کردن گوشی و دیدن تلویزین که هیچ چالشی در آن ها نیست.
اگر برای خودمان چالش های جدید ایجاد میکنیم تا مهارتهای جدید کسب کنیم اما از عمق بخشیدن به این مهارت ها فراری هستیم، باز هم تفاوتی چندانی با گروه اول نداریم و بجای تمرینات متمرکز تمرکز، هرلحظه مولتیتسکینگ و بیتمرکز بودن را تمرین میکنیم.
به یاد داسته باشیم:

اطرافمان پر از نشانههایی است که مارا به سمت مولتیتسکینگ سوق میدهد
شما وقت ندارید.
چطور میتوان چند کار را همزمان انجام داد؟
میانبرهای رسیدن به هدف.
جهان در گذر است و شما ایستادهاید.
همه موفق شدهاند اما شما چه؟
انسان موفق کسی است که چند کار را همزمان انجام بدهد و به چند هدف همزمان برسد.
این پیامها و پیام های مشابه آن دائما از طرف رسانه و فضای مجازی به ما منتقل می شود و اگر نسبت به آن ها هشیار نباشم، در مسابقه ای نامرئی گرفتار می شویم که هیچ برنده ای ندارد.
در اولویت بندی کارها ضعیف هستیم
اگر تمام کارها به یک اندازه مهم باشند و ما به یک اندازه به آن ها علاقه داشتهباشیم و به همهی آن ها نیاز داشته باشیم، وسوسهکننده است که بخواهیم همه را همزمان انجام دهیم. چه کسی میخواهد چیزی مهم و ارزشمند را از دست بدهد؟
واقعیت این است که هیچ دو کاری مطلقا به یک میزان حائز اهمیت نیستند. همیشه میتوان کاری را به بعد موکول کرد.
پروندههای باز را ساماندهی نمی کنیم
ما در ابتدای هر سال و هر ماه، لیست بلند بالایی از اهداف تهیه میکنیم. همه ی آن ها را جلوی چشممان میگذاریم تا در دایرهی توجهمان باقی بماند. سپس بدون اولویتبندی و بدون برنامهای عملی و انجام شدنی برای رسیدن به آنها، وارد گود میشویم. این گونه عملکرد، ما را تشویق میکند تا چند کار را همزمان انجام دهیم. پس به اهدافمان نمیرسیم، یا بسیار دیرتر از زمانی معقول به آن ها میرسیم. سپس هم به عزتنفسمان آسیب میرسد هم اضطراب زیادی را تجربه میکینم.
رسیدن به یک هدف بسیار لذت بخشتر از داشتن هزاران هدف است که در رسیدن به همهی آنها شکست خوردهایم.
به علاوه، ما باید “به موقع رها کردن را بیاموزیم. هیچ ایرادی ندارد که در میانهی راه و با آگاهیهای جدید، بیخیال رسیدن به یک هدف شویم.
هرگز آفلاین نمیشویم
این که فکر کنیم تلفن همراهی که به وایفای وصل است و در کنار دستمان قرار دارد، مزاحمتی برای ما ایجاد نمیکند، یک فکر باطل است. حتی اگر تلفنتان روی حالت بیصدا باشد، باز هم تمرکز شما مختل میشود و عملا چند کار را با هم انجام میدهید: نوشتن و انتظار برای یک پیام سادهترین شکل این اختلال است. تمرین کنید ساعاتی را آفلاین باشید.. حتی اگر در آن زمان هیچ کاری انجام ندهید، حداقل به سلامت ذهنتان کمک کردهاید.