“وسط کار انگیزهام را از دست میدهم و کار را ول میکنم. باید این بار با خودم عهد ببندم که کار را رها نمیکنم.”
این جملات را بارها از افرد مختلف شنیدهام. افرادی که بیشترشان میخواهند کاری را شروع کنند و به سرانجام برسانند اما بارها در این راه شکست خوردهاند. و هربار این حرف را دوباره از کسی میشنوم، میدانم اگر جزو افراد عادی گونهی انسان باشد؛ که هست، هرچقدر هم که خوب عمل کند، سلسلهای از پیمانشکنی و خودسرنشگری پیش رو دارد. من آن ها را تشویق میکنم با خود عهدی نبندند که خلاف طبیعت انسانیشان است. البته طبیعت انسانی تا آنجا که علم به آن رسیده.
بسیاری از ما در عهدهایی که با دیگران میبندیم، بسیار متعهد هستیم اما به خودمان که میرسد، تعهد چندان ضروری به نظر نمیرسد. ما بهانههای خودمان را میشناسیم، فراموش میکنیم که باید از خودمان بابت تمام قولهایی که زیرشان زدهایم عذرخواهی کنیم و چون نمیتوانیم دائما از خود فرار کنیم، به سرعت خودمان را میبخشیم و به سراغ عهدبستنی دوباره میرویم. از زبان خواندن به کاهش وزن، از کاهش وزن به پس انداز، از پسانداز به سحرخیزی و…
از “…” استفاده کردم چون میتوانم این لیست را تا فردا صبح ادامه بدهم، تا جایی که دیگر حوصلهی خواندن این متن را نداشته باشی و به اصل مطلب نرسی. اصل مطلب همان است که جناب سعدی میفرماید:
عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی
_پس اگر عهدی نبندم، و یک راست تا قلههای موفقیت پیش نروم، چطور موفق شوم؟ آیا دوباره شکست نخواهم خورد؟
_نه. اگر از چند نکته آگاه باشی و آنها را به کار ببندی، شکست نخواهی خورد. از جمله:
معنا مهم است
قبل از شروع یک کار معنای پشت آن را برای خود تعریف کن. هدف شخصی شما از پرداختن به این کار چیست؟ هر زمان که متوقف شدی، به این هدف رجوع کن تا بدانی چرا شروع کردهای و میخواهی به کجا بروی.
با یک دست چند هندوانه برندار
منابع، زمان و انرژی ما محدود است. گاهی برای استمرار باید چیزهایی را کم کرد و یا چیزهای تازهای به برنامه اضافه کرد تا موفقتر عمل کنی
پیشبینی کن
از همان ابتدا پیشبینی کن چه چیزهایی میتواند باعث توقفت شود و تا حد امکان عوامل مزاحم را حذف کن.
توقف مساوی با شکست نیست
از توقفهایت فاجعه نساز. چه بسا گاهی در طول مسیر، مجبور باشی برای عملکرد بهتر، بایستی. باید بدانی چطور در این توقفها، بازی را به نفع خود برگردانی. که راهش را در زیرنوشتهام:
توقف به نفع شماست
بپذیر که هرچقدر هم عهدت با خودت محکم باشد، مانع از توقف نمیشود. عملگرایی و استمرار مثل عروسهای قدیمی نیستند که با لباس سفید به خانه بیایند و با کفن سفید بروند. تو در مسیر رسیدن به یک هدف، بارها و بارها متوقف خواهی شد. بجای تمرکز بر این که خودت را از توقف منع کنید، به پیشواز توقفها برو. نه این که از قصد یا با بهانههای واهی خودت را متوقف کنی. بلکه در زمان توقف با خود مهربان باشی و رفتارهایت را بدون قضاوت پایش کن. درست مثل آن ضربالمثل که میگوید عاقل از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود؛ فکر کن هربار که شکست میخوری، یک لانهی مار را کشف کردهای. شما باید آن را به خاطر بسپاری تا دیگر از آنجا گزیده نشوی.
به عبارت دیگر اگر رفتار، افکار و احساساتی که سبب توقف شما شدهاند را به درستی شناسایی کنی، بار دیگر آن اشتباه را تکرار نمیکنی و راحتتر به راهت ادامه میدهی. میتوانی برای راحتی کار در زمان توقف از چک لیست زیر استفاده کنی.
دانلود چکلیست مورد استفاده در زمان توقف برای ثبات قدم

علت اصلی را پیدا کن
گاهی باید علت رها کردن را در جایی به غیر از حوزهی کار و هدفت جستوجو کنی. مثلا یک ناخوشی جسمی میتواند سبب خستگی و در نتیجه توقف شود. این گونه علتها دامنهی بسیار وسیعی دارند و به جسم محدود نمیشوند. میتوانی برای شناسایی دقیق این علل از یک متخصص مثل یک کوچ کمک بگیری.
از دیگران کمک بگیر
این که بعضیها میگویند “باید زور بالا سرم باشه تا کار انجام بدم” همیشه هم بد نیست. همراهی یک دوست و حمایت او از شما در مسیر، در اکثر مواقع کمک کننده و به نفع شماست.
با قدمهای کوچک آغاز کن
قدمهایی آن قدر کوچک که خندهدار به نظر میرسند اما برای پیشرفت به شما کمک میکنند. در طول زمان، هر وقت که بخواهی، میتوانی این قدمها را بیشتر و چالشیتر کنی. رشد این گونه اتفاق میافتد.
پیشرفت خود را ببین
ثبت وقایع و پیشرفتهای کوچک به شما کمک میکند یک توقف را به معنای صفر شدن زحماتتان ندانی. بولت ژورنالینگ، تجربهنگاری و یا تیک زدن سادهی کارهای روزانه میتواند به شما کمک کند در مسیر ثابتقدم بمانی.
به خودت پاداش بده
کودک درونت باید شوقی برای همراهی داشته باشد.
اگر پاداش دادن به خودت را لوس و بیهدف میدانی،برای هر مرحلهای که پشت سر میگذاری(مثلا دو هفته در مسیر بودن)، یک نشانه در نظر بگیر با چشم ببین و با دست لمس کن که چه مسیری را طی کردهای.
باورهایت را شناسایی کن
باورهایی از قبیل
- نمیتوانم
- این کار سخت است
- از من گذشته
- من شرایط فیزیکیاش را ندارم
- بماند برای شنبه
- دیگران چه میگویند
- مادرم (پدرم، خاله جان، بقال سر کوچه یا هر کس دیگری)از من خواسته
حتی اگرآگاهانه نباشند، کار خودشان را میکنند و میتوانند جایی که انتظارش را نداریم ما را زمین بزنند. برای شناسایی و در صورت لزوم تغییر آنها حتما وقت بگذار.