انیمیشن سطل جادویی را یادت هست؟ سطلی کوچک که همه چیز(یک کتابخانه در آن سطل وجود داشت) در آن یافت میشد و شخصیت اصلی داستان در مواقع لزوم از آن استفاده میکرد. دو نفر هم سعی میکردند سطل را از چنگ او دربیاورند. امیدورام که این انیمیشن را دیده باشی و اگر نه، همین میزان توضیح کافی است تا به وسیلهی آن چیز دیگری را عنوان کنم.
وجود ما شبیه به یک سطل جادویی است و تمام احساسات، تواناییها و استعدادهای مربوط به نوع انسان را در خود دارد. متاسفانه ما در عمر کوتاهمان فرصت استفاده از تمام این امکانات را نداریم. و چون چیزی در درون ما از این واقعیت خبر دارد که همه چیز درون خود ما ست و نباید چیزی را ز بیگانه تمنا کنیم، امکان دارد وسوسه شویم، آشفته و بیهدف به تمام این تواناییها سرکی بکشیم و در نهایت همهکارهی هیچ کاره شویم.
در سنین جوانی- تا 30 سالگی- اصلا بد نیست انتخابهای متفاوتی داشته باشیم و با تجربیات مختلف خودمان را بیشتر بشناسیم. با این حال به نظر میرسد از جایی به بعد رضایت بند این میشود که یک راه را انتخاب کنیم و در آن به اوج برسیم و از تواناییهای بالقوهی خود استفاده کنیم تا به یک شکل از هویت و “بودن” برسیم. در این صورت است که به شناخت عمیقتر از خودمان دست پیدا میکنیم. زیستنی عمیق را درک میکنیم و در نهایت به نسخهای از خودمان تبدیل میشویم که خاص خودمان است؛ همان بودنی که حتی از اثر انگشتمان هم خاصتر است!
اگر بتوانیم با کمی توجه به محیط، امکانات و شرایطی که در آن رشد کردهایم، نیازها، اهداف و ارزشهایمان، انتخاب کنیم که میخواهیم با تواناییهایمان به چه نوع بودنی برسیم، احتمال این که در واپسین روزهای زندگی، وقتی به عقب نگاه میکنیم، رضایت بیشتری را تجربه کنیم و به خود بگوییم “آفرین! تو کارت رو کردی. ارزشش رو داشت”، بیشتر میشود.
پس از این انتخاب مهم، شاید ترسی به سراغمان بیاید که میگوید این مسیر را چگونه قرار است طی کنی؟
و یا ممکن است بخواهیم ره صد ساله را یک شبه طی کنیم.
این ترس و این نوع عجله را درک میکنم و میگویم با وجود آنها باید ذهنمان را پرورش دهیم تا یاد بگیرد از قدمهای کوچک آغاز کند، با قدمهای کوچک پیش برود و صبور باشد. پیشنهاد میکنم اولین قدمت انتخاب یک شعار باشد.
هر شعاری مثل:
- زباله تولید نکن.
- ثروتمندان شبیه به تو هستند.
- تا میتوانی بنویس.
- تعادل داشته باش.
- کمتر بیشتر است.
و یا هر شعاری که به آن ارادت خاصی داری.
سپس هرروز سعی کن یک کار کوچک در راستای محقق شدن آن شعار انجام بدهی.
پس از گذشت شش ماه میبینی که زندگیت چه تغییرات عمیقی کرده است.
در این راه میتوانی از همراهی یک کوچ کمک بگیری.